متینمتین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

متین طلا

باغ وحش و...

   سلام به گل پسر خودم که ماشاالله داری روز به روز شیرینتر  وصدالبته شیطونتر میشی امیدوارم همیشه تنت سالم باشه عززززززیز دلم ی سری عکس از خونه خاله نرگس اینا مونده که برات میزارم ی روز که رفته بودیم خونشون منو خاله نرگس شما دو تا وروجک رو بردیم پارک اینم از عشقولانه های تو به باران گلی قربون اون خندیدنای از ته دلت  اینجا مثلا قهری چون داشتی محکم بارانو بغل میکردی همین که  بهت تذکر دادم ناراحت شدی     اینجا با دقت داشتی کارتون نگاه میکردی تا من اومدم نماز بخونم شما دوتا وروجکم خواستید که نماز بخونید ...
28 ارديبهشت 1393
1042 15 11 ادامه مطلب

رونیکا جوووونم تولدت مبارک

متین جونم پسر قشنگم  14 اردیبهشت تولد رونیکاجونه  ولی دیروز زندایی زحمت کشیدو ی جشن تولد خانوادگی گرفت خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما وروجکا بریم سراغ عکسا اینم قبل تولده که شما داشتید باهم بازی میکردید اینجا هر چی صدات کردم برنگشتی  گفتی از پشت سرم بنداز اینم ی جور عکسه دیگه اینجا زندایی براتون سیب زمینی  داد که بخورید تو هم رفتی  سطل اتاق رونیکا رو اوردی گذاشتی زیر دستتون تغییر کاربری دادیو به عنوان میز ازش استفاده کردید این ارگم هدیه مامان فلورو باباجون به رونیکا بود که تو  داشتی باهاش مجلس گرمی میکردی ...
12 ارديبهشت 1393
1902 10 12 ادامه مطلب

خدا جونم ممنونم ازت

متين مامان عشقم از خدا ممنونم بابت اين همه لطفش از اينكه اين همه هوامونو داره ولي ما هميشه ازش غافليم با اتفاقي كه ديروز برامون افتاد همش خدا رو شكر ميكنم كه براي تو اتفاقي نيفتادو سالمي قضيه از اين قرار بود كه ديروز صبح مثل هر روز منو تو تو اتاقت خواب بوديم چون چند وقتيه كه ميخوام جاتو عوض كنم دقيقا از سه سالگيت براي همين تو اتاق تو ميخوابيم اتاقت طرف خيابونه زير خونمونم مغازه تعميرات مبل هستش هر روز  صبح من با صداي باز كردن كركره هاي مغازش بيدار ميشم ولي نميدونم چرا ديروز خيلي هوشيار نبودم فقط ي لحظه شنيدم كه پايين داد ميزنه ميگه آتيش اولش خيلي جدي نگرفتم نميدونم واقعا چرا ولي يك آن دي...
5 ارديبهشت 1393

عکسهای متین در مکه و مدینه

سلام به گل پسر خودم بلاخره عکسات به دستم رسید پروازمون ساعت 23.30 به تاریخ 93.01.08 بود اینجا تو هواپیما خواستی پیش مامان فلور بشینی     با این خانم کوچولو که یکسال ازت بزرگتر بود دوست شده بودیدو داشتید بازی میکردید روز اول تو مدینه اینجام منو بابا رفته بودیم خرید تو با مامان فلورو باباجون رفته بودید حرم برای نماز مغرب ما هم بعدا بهتون ملحق شدیم       اینجام با کلاه داشتی بازی میکردی    اینجام داشتی به این آقا کوچولو میگفتی بیا باهم عکس بندازیم    این...
2 ارديبهشت 1393

بهار 93 و اولین پارک رفتن گل پسری تو سال جدید

 قربونت برم یک سری عکس هم برای تعطیلات عیده هم برای امروز که رفیم پارک و تو کلی برای خودت کیف کردی روز اول عیده لباس آستین کوتاه تنت بود همش میگفتی اینو در بیار آستین بلند تنم کن همش دستاتو نگاه میکردی     ی روز ما داشتیم کتاب میخوندیم که اطلاعتمون درباره حج کامل بشه چیزایی که یادمون رفته بود یادآوری بشه تو هم سریع کتابو برداشتی مشغول مطالعه شدی اونم این مدلی قربونت برم که تو و عینکت دو یار جدا نشدنی هستید تحت هر شرایطی به چشماته خودت میگی ازم عکس بنداز اون وقت عینکتم در نمیاری      قربون کارتون نگاه کردنت که با ذوق نگاه م...
2 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متین طلا می باشد